اکنون و در این بزنگاه تاریخی که ما قرار گرفته ایم نیاز به خلق مجدد تکنولوژی دستاوردهای اجتماعی یا همان مدیریت به دلایل مختلف نمایان شده است ، امکان فراتر رفتن از مدیریت مرسوم و متعارف به اشکال مختلف توصیف شده است و رسالت متفکرین ، پژوهشگران و در نهایت مدیران بدین سان قابل تبیین است که اینان می باید در هنگامی که همگان گرفتار اینرسی رویکردها، روش ها و ابزارهای متداول و معمول می باشند ،فکری به حال تلاش های جمعی انسان ها کنند و طرحی نو برای مدیریت دراندازند.
اگر این گونه است که مدیریت را می توان دگرگون کرد و نسخه جدیدی از آن (مدیریت ۲.۰) را تحقق بخشید بی تردید نقطه آغاز این بازآفرینی در مدیریت ، پرداختن به ریشه های مدیریت مرسوم و معروف می باشد و این ریشه ها با قاطعیت می توان اذعان کرد که در اذهان تمام کسانی است که به گونه ای با مدیریت سر و کار دارند. در واقع اساس فکری و اعتقادی مدیریت متداول به سان یک ایدئولوژی بر ذهن افراد حک شده است و مادامی که فرضیات ، باورها و اصول کهنه مدیریت بر گردن ما سنگینی کند یافتن و ساختن راهی جدید بس دشوار می نماید. از این روی، امروز بیش از همیشه نیازمند یک جنبش فرهنگی در مدیریت هستیم. جنبشی که به باور نگارنده اساسی ترین و حقیقتا موثرترین طریق توسعه مدیریت و بازآفرینی آن خواهد بود.